اشک
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

دوباره سفره ی اشک است و فیض ماه خودم

دوباره نیمه شبی و بساط آه خودم

کسی به جز تو خبردار نیست از حالم

میان محکمه آرم که را گواه خودم ؟

چه ظلم ها که نکردم به خود در این دنیا

چه چوب ها که نخوردم من از نگاه خودم

حیا نکردم و دنبال معصیت رفتم

شدم من عبد فراری و دل بخواه خودم

چه صبر داری و خسته نمی شوی از من

خودم که خسته ام از این همه گناه خودم

میان قبر بگویم حسین و گریه کنم

دلم خوش است به این اشک گاه گاه خودم

 

 

 





:: برچسب‌ها: حسین - گریه کنم ,
:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 شهريور 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
女神十八年 در تاریخ : 1392/7/9/2 - - گفته است :
سلام این شعرت خیلی زیبا بود


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: