نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم

چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است !

از بخت تیره وجه خدا را ندیده ایم


چرخیده ایم دور سر خویش تا کنون

اما مسیر پای شما را ندیده ایم

خون دل است قسمت ما از فراق یار

از روزگار ما که مدارا ندیده ایم

هستیم اسیر ظلمت محض و نخواستیم

تا حال اگر که شمس هدی را ندیده ایم

از ذکر مانده ایم چو تسبیح پاره شد

وقت سحر نسیم دعا را ندیده ایم

چندین محرم آمد و رفت و نیامدی

آقا بیا که کرب و بلا را ندیده ایم

 

 

 



:: برچسب‌ها: اقا بیا ,
:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 15 شهريور 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داود رزاقی راد

دوباره سفره ی اشک است و فیض ماه خودم

دوباره نیمه شبی و بساط آه خودم

کسی به جز تو خبردار نیست از حالم

میان محکمه آرم که را گواه خودم ؟

چه ظلم ها که نکردم به خود در این دنیا

چه چوب ها که نخوردم من از نگاه خودم

حیا نکردم و دنبال معصیت رفتم

شدم من عبد فراری و دل بخواه خودم

چه صبر داری و خسته نمی شوی از من

خودم که خسته ام از این همه گناه خودم

میان قبر بگویم حسین و گریه کنم

دلم خوش است به این اشک گاه گاه خودم

 

 

 



:: برچسب‌ها: حسین - گریه کنم ,
:: بازدید از این مطلب : 415
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 شهريور 1392 | نظرات ()